دیکشنری
داستان آبیدیک
Organ Grinder
ɔɹgən gɹa͡indəɹ
فارسی
1
عمومی
::
(مو) نوازنده سیار ارگ دستی
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ORDRE PUBLIC
ORDRE PUBLIC RULE
ORDURE
ORE
ORE BODY
ORE LOSS
OREAD
ORECTIC
OREGANO
OREGON
OREIDE
ORESTES
OREXIS
ORFE
ORGAN
ORGAN GRINDER
ORGAN LOFT
ORGAN MEATS
ORGAN SYSTEM FAILURE
ORGANDIE
ORGANDY
ORGANIC
ORGANIC AIR VEHICLE
ORGANIC ANION TRANSPORTER PROTEIN
ORGANIC BRAIN SYNDROME
ORGANIC CATION TRANSPORTER
ORGANIC COMPOUND
ORGANIC FOOD
ORGANIC FRACTION OF MUNICIPAL SOLID WASTE
ORGANIC GROWTH
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید